لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

hey you!

اولا. من گم شده ام مرا بجویید.


دوما. دیشب گوشیم رو تو سالن ترانزیت جا گذاشتم. تا نشستم رو صندلیم و خواستم به ابراهیم خبر بدم که بالاخره گوش شیطون کر داریم می پریم، دیدم گوشیم نیست. سرکن پرکن به سرمهماندار گفتم، خیلی کول گفت الان تماس می گیرم بیارن برات! هاج و واج موندم! روم نشد بگم مگه می دونن کجاست؟ مدل و رنگ گوشی رو پرسید و ردیف صندلیم رو! واقعا باورم شد که موکلی با گوشیم تو راهه! نشستم و دماغم رو چسبوندم به پنجره... خبری نشد! همه سوار شدن، درها بسته شد، موتورها روشن شد، پانتومیم اجرا شد...باز خبری نشد. پریدیم. رسیدیم. بازم خبری نشد. موقع پیاده شدن سر مهماندار دوبار من رو دید و با همه مهربانی  که میشد نثار یک عدد آخی طفلکی  کرد، گفت گوشیم پیدا نشده ولی حتما به امور جامه دان مراجعه کنم شاید اونجا باشه!  از اینهمه شفقت داشتم بالا می آوردم. 


سوما. ابراهیم فرودگاه بود. با لبخند یه وری گادفادر وار! گفت که گوشیم پیدا شده ولی فعلا رفته مشهد یه زیارتی بکنه برگرده! بعععله! کسی که گوشیم رو پیدا کرده مسافر مشهد بوده!  با خودش گوشی رو برده مشهد که در اولین فرصت برام پست کنه!!!  از پرابلم سالوینگ این ملت هیچ سر در نمیارم!


چهارما. الان توی یک جزیره غیرمسکونی گیر افتادم. هیچ شماره ای از هیچ کس ندارم. پس فردا امتحان جامع دارم. حتی نمی دونم چه ساعتی  باید کجا باشم. 


 پنجما. هنوزم دااااااری برام؟


ششما. ای دل دیگه بال و پر نداری

قربانت : گره گور سامسا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد