لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

من گم شده ام، مرا مجویید!

خواب دیدم بلیطی که دستمه به مقصد ارومیه است، صبح دوشنبه است، توی فرودگاه منتظر اعلام پروازی هستم که می بینم که دستینیشنم ارومیه است، دستم از همه جا کوتاهه، بازم مدرسه ام دیر شده و می دونم این بار رئیس کوتاه نخواهد آمد، بعد از چک و چونه مفصلی که سر مرخصی شنبه باهاش زدم، کمین در گوشه ای کرده است و تیری در کمان دارد!

دوستی دارم که چهل شب خوابهاش رو تفسیر و تعقیب می کنه و به تعبیر خودش به سطح بالاتری از آگاهی می رسه ! من هم چند بار ترغیب شدم این کار رو انجام بدم اما در انجام کارهای سریالی هیچ استعدادی ندارم، نمی تونم دوره درمانی طولانی تر از 3 روز رو به انتها برسونم، نمی تونم  یک سریال تلویزیونی رو دنبال کنم، نمی تونم هر شب مسواک بزنم، نمی تونم هیچ دوره ای رو بدون غیبت و تاخیر ختم به خیر کنم، نمی تونم کسی رو هر روز به همان شیوه و شکل، به همان کیفیت، به همان شدت دوست بدارم. هیچوقت آهسته و پیوسته نبودم، گهی تند و غالبا خسته ام. علائمی از َ ADHD رو در خودم می بینم. شیب تمپورال ریوارد دیسکانتم 90 درجه است. وقتشه "خسته ام" روزانه رو بگم و در رو از تو قفل کنم. 

چرا برگشتم؟ نمی دونم. دوچیز رو دلم خواسته... نوشتن، کارتونینگ.  شاید همین امروزه: روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد!

آمده بودم کمی از تو بنویسم سیامک! می خواستم شان نزول ارومیه  توی خوابم را به تو بچسبانم و کمی چرت و پرت ببافم دور هم بخندیم، اما داستان جور دیگری پیش رفت و تو ماندی بیرون خط سیر ماوقع. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد