لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

خانه داری!

اول- خونه خریدیم...  خدا رو شکر!

این مرض پرفکشنیسم هنوز نگذاشته لذت قضیه رو حس کنم. همه اش به آسانسور و کابینت های آشپزخونه اش فکر می کنم. البته مساله اصلی شاید بیداری دیرهنگامم باشه از خواب خرگوشی... اینکه خیلی جا موندم از این بازی زراندوزی. اینکه بی کمک عزیزانم نمی تونستم حتی یه خونه برای خودم تهیه کنم. برای چند ماه شاید خیلی بهم فشار بیاد از نظر مالی، برای صاف کردن حساب اولیه ام، اما این نیز بگذرد.

باید حواسم رو جمع زندگیم کنم. بدون پول نمیشه زندگی کرد. بدون پول زیاد نمیشه خوب زندگی کرد. خدا رو شکر می کنم که می تونم این خونه  رو بعد از سه ماه پرداخت دیونم مال خود بدونم. خدا رو شکر می کنم. 

تا عید می خوام ترن مای هاوس این تو اِ هوم کنم. حالا هر قدر که بشه. باید دنبال پول بیشتر باشم. این درآمد که من دارم اصلا جوابگوی ایده آل های من برای زندگی نیست. 


دوم- این حس داون و مود خیلی پائینم شاید اساسا برگرده به ایمیلی که  صبح از زیک گرفتم. فکر می کردم از نظر وابستگی عاطفی بهش کاملا ریلیز شده ام، اما با خوندن خبر، اشکام همینجور می ریختن تو صورتم. بای بای بلک برد! باید رهاش کنم. رها بشم. به آدمهای جدید اجازه ورود بدم تو زندگیم! باید این قصه رو تموم کنم. و قصه جدیدی شروع کنم که توش نقش خوشحال تری دارم، دیگه بسه صد سال تنهایی، تنهایی پرهیاهو. دوست دارم بهت اجازه بدم بیای تو زندگیم. لطفا بیا. 


سوم- روز آخر کنگره علوم اعصاب بود. نرسیدم برم. این قضیه خونه مهمتر بود. حیف شد ولی. 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد