* از فکو اخراج شدم! هه! بعد از دو سال و چندماه باید خبرش برسه؟
* وقتی شانس نداری بیزحمت دراز بکش و بمیر. بی هیچ کلمه یا حرکت اضافه!
* هر موقعی از سال میشه به خواب زمستونی رفت الا شهریور ماه. بس که دلهرهی از دست دادن، توش زیاده!
* این روزها همه فلوکستین می خورند. شما چطور؟
* بیا تا برویم از این ولایت من و تو...
* دینی دارم به صدا و سیما، خصوصا خبر هشتوسی، این شبها، زلال احکام و... نمی رسم از خجالتشون دربیام و وقتش میگذره... حیف!
* سه غم آمد به جانم هر سه یکبار ( سه در اینجا عدد کثرته. کنایه از خیلی)
* من او کتاب مزخرفی بود. از چهارصد و خورده ای صفحه فقط یه جمله اش به دلم نشست. باقی سوهان روح بود... منم که مازوخیست!
* کتابهام ته کشیده... از بی سیگاری می زنم زیر آواز!
* دیشب چه رعد و برقی داشتیم. با صدای دالبی.
* آه باران
ای امید جان بیداران
بر پلیدی ها
که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد!؟
آه باران! ...
* ارحم من راس ماله رجاء...
این هذیان نامه می تواند ادامه داشته باشد... اما ندارد!
شما هم که مثل حسین پناهی از بی سیگاری میزنین زیر آواز !
:دی
وبلاگتون فوق العادست
لحن خاص نوشته هاتون رو دوست دارم
موفق باشید
و سلاحه البکاء .... عاشقانه تر از دعای کمیل٬ هست؟
گمون نمی کنم.
فکو چیه؟
والا طبق تعریف میشه:
Federation of cartoonists organasations
اما در اصل جاییه که اساتید جمع میشن دهن امثال منو سرویس کنن.
ولی من؛ من او رو خیلی دوست داشتم ..خیلی !:(
سلیقه است دیگه... منم سابق کارای امیرخانی رو دوست داشتم اصلن برا همین این چهارصد و خورده ای صفحه رو تحمل کردم اما خوشم نیومد