لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

لاک پشت خیال باف (جوجه اردک سابق)

باید خندید، بخشید و فراموش کرد.

قول داده که دفعه دیگر...

 ـ این مرد یک سال تمام هرروز ترا شکنجه داده است! تو را زجرکش کرده و به صلابه کشیده است! و حالا به جای این‌که پلیس خبرکنی، هرشب برایش غذا می بری؟ آیا ممکن است؟ آیا خواب نمی بینم؟ تو چطور می توانی این کار را بکنی؟ 

 

ـ او قول داده است که دفعه دیگر با من مهربان‌تر باشد. 

 

از کتاب «پرندگان می روند در پرو می میرند» اثر رومن گاری.  

داستان یک یهودی است که از اردوگاه مرگ نازیها گریخته و سالها بعد از سقوط نازیها، به یک فراری نازی که شکنجه گر خودش بوده، پنهانی غذا می رساند... 

 چرا که از او قولی گرفته است. 

  

پ.ن. این پست چه غریب موند. عمق فاجعه ای که تو این چند خط اتفاق می افته درک نشد... آن یهودی خود ماییم...

نظرات 4 + ارسال نظر
پدرام حسینی 4 خرداد 1388 ساعت 16:52 http://www.p30base.mee.ir

salam doste man web kheili khobi darai koli lezat bordam khoshhal misham ye sari be man bezani albate age vaght kardi
www.p30base.mee.ir

رایان 4 خرداد 1388 ساعت 23:35

من یکی که تو کتم نمیره!
اصلا.

رویا 4 خرداد 1388 ساعت 23:37

خیلی ها تمام زندگی شون رو به پای قول یک مرد می ذارن...کاش هر مردی که قول می ده مرد باشه نه نامرد....

رایان 6 خرداد 1388 ساعت 22:07

نه مریم گل
این پست غریب نمونده ولی من که نوشتم موافق نیستم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد