به مادرم زنگ می زنم و می پرسم: مادر به کی رای می دی؟ می گه:مادر جون، تو که نبودی، دیوارها نم کشید. سقف خونه ترک برداشت، رفتم سر کوچه مون بنایی بود. یکی داشت یک خونه ای رو با کلنگ خراب می کرد ، گفتم:" آقا خدا خیرت بده. بیا این خونه رو تا سقفش نیومده روی سرمون ،درستش کن."
گفت:" خانوم من یک ... ام .کارم خراب کردنه. اگه می خوای خونه تو خراب کنی، بده دست من. اما اگه می خوای درستش کنی، برو یک مهندس پیدا کن."
این مهندسی که میگین همچین سابقه ی خوبی نداره ها !!
ترکا میگن: شیرنی اولمین یرده ایده قاقا دی !!
نامه مخملباف جدا از اینکه از کی توش حمایت کرده به یک بار خوندن می ارزه. چون توش تکه آینه هایی کار گذاشته بود که خصوصیات جالبی از خودم و دوروبری هام رو به نمایش می گذاشت. این نامه آموزنده بود و بهانه ای برای تامل.
نمیخاستم بخونم ولی به توصیه شما چشم.
البته شما صاحب نظرین و صاحب اخنیار. ولی فکر می کنم خوندن این یادداشت ضرری که نداره هیچ شاید یه چیزهای رو هم به یادمون بیاره...اینکه این تقدیر ما نبود. ما اسب دوپا نبودیم. از ما بود آنچه بر ما رفت.
از ما بود آنچه بر ما رفت نه !!
از ما هست آنچه بر ما میرود.
عه !
پس نوشتم کو؟
یادمه جیزای خوبی نوشته بودم!
شما حذفشون کردی؟
من هر چی که بود تایید کردم و فقط همینا بود
رایان خان! ما درخت افکن نه ایم، آنها گروهی دیگرند
با وجود صد تبر یک شاخ بی بر نشکنیم...چه برسه به درختان تناوری مثل شما که خاصیت دارویی هم دارن!
هر چی پشت سرم رو نیگاه میکنم کسی رو نمیبینم!!
هاین؟ با کی بودین؟
ولی یادمه در مورد این نوشته ی آقا محسن کلی نوشته بودم!
متاسفانه دیگه یادم نیست!
لطف دارین شما مرسی فعلا