مرا مگو که چه نامی؟به هر لقب که تو خوانی!
اسمش تو شناسنامه مریم بود، همه می گفتن بهترین اسمه، هم تو قران اومده هم وجهه بین المللی داره و هم اینکه اسم گل به اون خوشگلیه...
اما پدرش «مرجان» صداش کرد...مادرش« مَری»... خواهرش به یک میم مفتوح بسنده کرد و برای برادرش «مَمّدحسین» شد!
دخترک همسایه بهش می گفت: «مرگم ». وقتی خودش همسن و سال دخترک بود، دوست و آشنا اسمهای عجیب غریبی روش گذاشته بودند: «جینگَنَه»، «مینگَنَه»، «لوتی بچه» و «آلّاهین بلاسی» ...
خدابیامرز مادربزرگ اش ، هر وقت می خواست صداش کنه یک دنباله تصادفی از اسامی نوه هاش رو مرور می کرد تا برسه به اسمش: «ناصر! ناهید! مهدی! امیر! زهرا! محبوب! سهیلا! احد! لیلا! مریم!»
همینطور که داشت بزرگ می شد اسمهاش هم تغییر می کرد... سریال جنگجویان کوهستان که شروع شد، بی خیال «ارنستو چه گوارا » شد و هر هفته یه اسم جدید گرفت ... فکر می کنم «صورت آبی»آخرین اسمش از این مجموعه بود.
یه مدت رفت خوابگاه و شد «خودشیفته »، ولی دوستان و نزدیکان به نام «کُزت» می شناختش، که شبهای امتحان تبدیل می شد به «بوف کور»...
تو شبکه Bluetooth مشد حسن شد، تو YAHOO خودش رو JUDY معرفی کرد،
دو ماه تمام هرجمعه «صدیقه هدایت» شد و به جای اون رفت کوه...
اما برای دو یار دبستانی اش همیشه «خوآن یو» موند.
وقتی رفت سر کار فهمید هیچ اسمی براش برازنده تر از «گریگوار سامسا» نیست.
هنوزم هرکی هرجور راحته صداش می کنه... «مُهنِّس» ، «حاج خانوم»، «مران»، «Trudy»، ...
...ولی هر وقت کسی «مریم جان» صداش می کنه دلشوره بدی می گیره...
***
دوست داره اسم دخترش رو بگذاره Esperansa ولی صداش کنه Eran ...
چقدر اسم ! ... آخه چرا ؟!!!
برا ی شما پیش نیومده؟
سلام
نمیدونم چی بگم ولی احساس میکنم رابطه عمیقی رو با نوشته هات میتونم برقرار کنم. خیلی باهاشون حال میکنم یک مفهوم خاص درونشون هست. اینهارو نمیگم واسه تعریف چون آدمی نیستم که بی خودی از چیزی تعریف کنم یا خوشم بیاد. میگم چون واقعیت هستش.
مرسی که به وبلاگه من سر زدی و نظر دادی.
موفق باشی دوسته عزیز.
ممنونم از لطفتون... خوشحالم که ارتباط برقرار می کنید
آره ولی نه به این اندازه که گفتی ... هیچوقت برام مهم نیست که به چه اسمی صدا بشم ... با تغییر اسم ٬ احساس تغییر هویت نمی کنم ...
شاید بعضی ها پتانسیل شون بیشتره برای گرفتن اسمهای متفاوت...شاید هم هنوز به اندازه لازم عمر نکردین که اسمهای بیشتری بگیرید... به نظر من هم اسم به هویت ارتباطی نداره...
میشه من اینجوری صدات کنم....هی دخترک؟!
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
از این اتفاقا زیباد میوفته
وبلاگت قشنگه. حرفات برام آشناست. یه کم منو یاد خودم انداختی. مرسی که سر زدی.